کد مطلب:301440 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

علم حضرت به آن چه که بوده و آن چه که خواهد بود


46- حارثه بن قدامه از سلمان فارسی، از عمار یاسر روایت كند كه گفت: آیا خبر شگفت آوری را به تو بگویم؟

گفتم: ای عمار، حدیث بگو برای من، گفت: بسیار خوب، دیدم علی بن ابیطالب را كه وارد شد بر حضرت فاطمه علیهاالسلام، همینكه چشم حضرت زهراء به علی علیه السلام افتاد صدا زد نزدیك بشو تا تو را از آن چه بوده و آن چه كه هست و آن چه كه تاكنون نبوده تا روز قیامت به تو خبر دهم، عمار گوید: دیدم كه علی علیه السلام عقب عقب قدم برداشته و برمی گردد من نیز با رجوع حضرت برگشتم تا اینكه بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد، حضرت فرمود: ای ابوالحسن جلو بیا، علی علیه السلام جلو رفت بعد از آنكه مجلس از اغیار خالی شد، فرمود: آیا تو قضیه را به من می گویی یا من به تو بگویم؟ گفت: ای رسول خدا شنیدن از شما بهتر است، فرمود گویا تو را می بینم كه بر فاطمه وارد شدی و این چنین و چنان به تو گفت و تو برگشتی علی علیه السلام گفت: یا رسول الله آیا نور فاطمه نیز از نور ما است؟

حضرت فرمود: آیا نمی دانی كه این چنین است؟ علی به خاطر سپاس از


خداوند سجده شكر بجا آورد.

عمار گوید: علی علیه السلام از حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرخص شده و نزد حضرت زهراء علیهاالسلام وارد شد من هم با آن حضرت وارد شدم، فاطمه علیهاالسلام فرمود: گویا تو نزد پدرم رفته و آن چه را كه من به تو گفته بودم به حضرت گفتی؟

پاسخ داد: آری، این چنین بود ای فاطمه، فرمود: ابوالحسن، بدان كه خداوند متعال نور مرا آفرید و آن نور، خدای متعال را تسبیح و ستایش می كرد بعد آن را در یكی از درختان بهشتی به ودیعت گذارد و آن درخت نورانی شد، هنگامی كه پدرم به بهشت رفت خداوند به آن حضرت الهام كرد كه قدری از میوه آن درخت بچیند و آن را در دهان خود بچرخاند، حضرت آن كار را انجام داد، از آن طریق خداوند مرا در صلب پدرم قرار داد بعد به رحم خدیجه دختر خویلد منتقل شده و به زمین پای گذاردم و من از آن نورم، آن چه كه بوده و می باشد و هنوز اتفاق نیافتاده می دانم، ای ابوالحسن، مومن به نور خداوند می نگرد و نگاه می كند. [1] .


[1] عوالم المعارف، 11/ 6-،.